تیسفون
یکی از بنا های بسیار با شکوه ایران قدیم ایوان مداین است که اکنون خرابه های آن در نزدیکی بغداد قرار دارد.این ایوان و تالار عظیم و بی نظیر نمایانگر عظمت شـــــــهر تیسفون( مداین) پایتخت ساسانیان می باشد.به عقیده برخی مورخین این بنای عظیم را شاپور دوم نهمین پادشاه ساسانی در حدود قرن چهارم میلادی ساخته است و ساخت آن چیزی بیش از بیست سال طول کشیده است.
تاق کسری بقایای تالار بزرگ عهد ساسانی در محل تیسفون، عراق حالیه، که جزء کاخ سلطنتی بزرگ معروف به ایوان کسری بودهاست، طول و عرضش به ترتیب حدوداً ۳۶۵ و ۲۷۵ متر تخمین زدهاند. این ایوان در محلهٔ جنوبی تیسفون موسوم به اسفانبر یا اسانبر واقع بود، و بانی آن را شاپور اول ساسانی شمردهاند، و پس از وی ظاهراً خسرو انوشروان به ترمیم و تجدید بنای آن اقدام کرد.
در مجاورت تاق چهار دسته ویرانه مشاهده میشود که جالبترین آنها تلّی است معروف به حرم کسری؛ این ویرانهها جزء ایوان کسری بودهاست. به فاصلهٔ حدود ۴۶۰ متری جنوب شرقی تاق بقایای ساختمانهایی مشاهده میشود، که تا گوشهٔ دیوار معروف به بستان کسری، که شاید حصار باغ وحش بودهاست، امتداد دارد. در فاصلهٔ حدود ۹۱۰ متری جنوب غربی بستان تلی به ارتفاع ۶ الی ۵/۷ متر واقع است، که قاعدهاش چهار گوش است، . معروف به تلالذهب (تل طلا) یا خزانهٔ کسری است، و آن ظاهراً در اصل بنای واحدی بوده که خسرو پرویز برای خزاین خود ساخته بودهاست. طاق کسری که عظیمترین و نظرگیرترین یادبود عظمت گذشتهٔ تیسفون است، در وسط ویرانههای مداین قرار دارد. آنچه که از آن باقیست نمایی است عظیم، به طول حدود ۹۳ متر، که اصلاً بیش از ۳۰ متر ارتفاع داشته و تاقنمایی به عرض حدود ۲۴ متر آن را به دو قسمت نامساوی تقسیم میکند. تالاری به طول بیش از ۴۵ متر و دارای ۱۰ ردیف اتاقهای جانبی دارد. در عقب تالار دری پهناور است، که به حیاطی وسیع باز میشود .
در محلی نه چندان دور از این کاخ، در سروستان، ویران بنایی وجود دارد که تاریخ آن معلوم نیست، نمایی با سه قوس، یک تالار بزرگ مرکزی با دو اتاق جانبی، که پوشش آنها از گنبدهای شلجمی، تاقهای دبهای، و نیمگنبدهایی تشکیل میشود که حکم پشتبند را دارند، پشتبند اسکلتی معماری گوتیک ممکن است از این نیمگنبدها، با برداشتن تمام قسمتهای آن جز قالب نگاهدارندهاش، اقتباس شده باشد. در شمال باختری شوش خراب یک کاخ دیگر وجود دارد، ایوان کرخه. این کاخ کهنترین نمون طارم عرضی است که با تیرکهای قطری ساخته شدهاست. اما جالبترین آثار زمان ساسانیان - که اعراب فاتح را با عظمت خود به وحشت انداخت - کاخ سلطنتی تیسفون بود که اعراب به آن تاق کسری لقب دادند. این احتمالاً همان بنایی است که یک مورخ یونانی سال ۶۳۸ وصف میکند و میگوید: دیوستینیانوس سنگ مرمر یونانی برای خسرو تهیه کرد و صنعتگران ماهری فرستاد که کاخی به سبک رومی در نزدیکی تیسفون برایش ساختند. جناح شمالی این بنا در سال ۱۸۸۸ فرو ریخت؛ گنبد آن از میان رفته است؛ سه دیوار بزرگ به ارتفاع ۳۵ متر بالا رفتهاند و نمایی در جهت افقی دارند که به پنج ردیف از قوسهای کور تقسیم شدهاست. یک قوس بزرگ مرکزی، که بیست و شش متر ارتفاع و بیست و دو متر عرض دارد و بلندترین و پهنترین قوس بیضی شکل است که تاکنون شناخته شده، به سقف تالاری منتهی میشد که طولش ۳۵ و عرضش ۲۳ متر بود؛ شاهان ساسانی فضای وسیع را دوست داشتند. این نماهای خراب شده تقلیدی از نماهای غیر ظریف رومی، مانند تماشاخان مارکلوس، هستند. این نماها بیش از آنکه زیبا باشند، پرابهتند؛ اما نمیتوان درباره زیباییهای گذشته از روی ویرانههای فعلی قضاوت کرد.
در زمان شاهان ساسانی به عظمت و آبادی شهر
تیسفون(مداین) بسیار پرداخته شد بطوری که یکی از شهرهای بزرگ و مهم جهان آن روزگار گردید. خسرو اول" انوشین روان" در این شهر کاخ بزرگی ساخت که کاخ سفید نام داشت،اما ایوان شاپور ایوان دیگری بوده که منصور عباسی آن را ویران کرد.
نظر فردوسی در مورد ساختمان تاق کسری
فردوسی در مورد ساختمان تاق کسری داستان مفصلی در فصل مربوط به انوشیروان ذکر میکند. فردوسی میگوید انوشیروان به تمام نقاط جهان جارچیهایی فرستاد که بهترین معماران را برای ساختن کاخ بزرگی در تیسفون دعوت کنند. تعداد زیادی معمار از همه جا به دربار پادشاه روی آوردند و پس از انتخاب دقیقی سیصد نفر از میان آنان جدا شد و از بین آن سیصد نفر نیز سه نفر که از همه آنها مهارت بیشتری در امر ساختمانی داشتند انتخاب شدند و از آنها یکی رومی بود. معلوم نیست گفته فردوسی از رومی بودن این معمار چیست. آیا میخواهد بگوید واقعاً اهل روم بود یا این که قصدش این است که از مغرب ایران، مثلاً از شام یا آسیای صغیر بود. به هرحال آن معمار رومی مشغول کار ساختمان پیها و دیوار این تاق یا ایوان بزرگ میشود.
فردوسی میگوید در برابر ایوان تیسفون پرده بسیار مجللی آویزان کرده بودند که جواهرنشان بود و عسکریان عرب آن را قطعه قطعه کرده میان خود قسمت کردند. باز همان فردوسی چنین نقل میکند که در روز بارعام قبلاً شاهنشاه روی تخت طلای خود جلوس میکرد و چون تاجی که باید برسر بگذارد بسیار سنگین بود آن را به زنجیری از طلا در بالای سر شاهنشاه از بالای طاق طوری آویزان میکردند که در بالای سر وی قرار گیرد. همین کارها را در همین اواخر برای پادشاهان قاجاریه انجام میدادند و این نشانه این است که این عادات و رسوم از دهان به دهان تا دورههای جدید ادامه یافتهاست.
سپس اعیان و طبقات مختلف مملکت در بیرون پرده صف میکشیدند و (بنابر گفته جاحظ) با انجام مراسمی پرده را کنار میزدند و شاهنشاه ایران با شکوه و جلال مخصوصی روی تخت خود پدیدار میگشت و به طبقات مختلف بار میداد.
به هرحال بنابر نظر فردوسی، آن معمار رومی دیوارهای کاخ را تا پایه تاق بالا برد و از پادشاه خواهش کرد زنجیری از طلا آوردند و دیوار را در حضور جمع اندازه گرفتند، سپس آن را در جعبهای قرار دادند و آن جعبه را با مهروموم بستند و در خزانه شاه قرار دادند. فردای آن روز معمار رومی ناپدید گشت و سه سال غیبت او طول کشید و تمام جستوجوها و تهدیدها یا وعدههای پادشاه نتیجهای نبخشید. بعد از سه سال معمار رومی پدیدار شد و از شاه خواست زنجیر طلا را بیاورند، و دیوار را اندازه گرفت و معلوم شد که دیوار مقداری نشست کرده. این امر طبیعی بود، چون اکنون ما در عکس فوق میبینیم که پایههای دیوار بسیار قطوراند و طبعاً معمار نمیتوانست با عجله روی آن تاق به آن بزرگی را قرار دهد.
سبک ساختمان پرشکوه این ایوان از نظر معماری و مهندسی به قدری جالب و چشمگیر است که با آن همه قدمت و عدم توجه در نگهداری آن هنوز با تالارهای مهم فعلی جهان از نظر استحکام برابری می کند.
نمای خارجی این کاخ با آجر ساخته شده و ستون ها و کنگره های آن با ورق های مس مزین به طلا و نقره پوشانده شده بود.
فرش این بارگاه قالی بزرگی بود که بیش از 350 متر طول داشت و قالی بافان ایرانی آن را از ابریشم و گلابتون و تارهای طلا و نقره با ظرافتی وصف ناشدنی بافته بودند. این قالی همان بهارستان کسری است که در جریان حمله اعراب وحشی در زمان خلافت عمر پاره پاره شد و به مساوات بین ترویج دهندگان اسلام بعنوان غنیمتی جنگی تقسیم گردید.
مطابق تحقیقات دانشمندان و مورخان دیوارهای ایوان به ظریف ترین نقاشی ها مزین بوده که در آن از مقادیر بسیار زیادی طلا و نقره استفاده شده بود. نقاشی هایی که در داخل ایوان ترسیم گردیده است صورت" انوشین روان" همراه سپاه ایران است که به شهر انطاکیه حمله برده و آنجا را از دست سپاه روم گرفته است و پرچم ایران را در آنجا به اهتزاز در آورده است.
این ایوان در وسط شهر مداین واقع بوده است و در جلو ایوان میدان وسیعی بوده است و از آخر ایوان تا لب دجله باغها و بوستان های شهر به یکدیگر اتصال داشته است که نمایانگر یک منظره رویایی بوده است. در دو طرف ایوان دو رشته عمارت چند طبقه شبیه یکدیگر ساخته شده که بواسطه غرفه ها به هم متصل شده و همه ستون های آن از سنگ های مرمر نفیس و برنز بوده است.
ساختمان این بنا را به خسرو اول نسبت میدهند. مجموع خرابههای این کاخ و متعلقات آن مساحتی به عرض و طول ۳۰۰٭۴۰۰ متر را پوشانیده است. در این مساحت آثار چند بنا دیده میشود. علاوه بر طاق کسری عمارتی است که در فاصلهٔ ۱۰۰ متر در مشرق تاق و تلی که معروف به حریم کسری است قرار دارد.
تاق کسری تنها قسمتی است از محل عمارت که اثر قابل توجهی از آن باقی مانده است...
ساسانیان 7 شهر مهم خود را مداین می نامیدند. که 5 شهر از آنها شناخته شده است:
1- تیسفون
2- وه اردشیر
3- رومگان
4- در زنی ذان
5- ولاش آباذ که تاق کسری( ایوان مداین) در محله اسپانر این
شهرقرار دارد.
که مهمترین شهر آنها شهر تیسفون بوده است.
تیسفون در زمان اشکانیان بنا نهاده شد. این شهر پایتخت امپراتوری اشکانیان و بعد ساسانیان تا استیلای اعراب بر ایران بود.
Captain Hart
خسرو انوشیروان عمارات تازه در کاخ تیسفون [طاق کسری] ساخت و در شهرها دفاتر ویژه دایر کرد که درد دل مردم را به وی اطلاع دهند. خود او هر چند روز یک بار دیدار عمومی (اصطلاحاً: بار عام) داشت و در این دیدار شخصاً شکایات مردم را دریافت و به خواستههایشان توجه میکرد. گهگاه که مردم برای اعلام شکایات و درخواستهای خود در برابر کاخ تیسفون اجتماع میکردند، شخصاً در بالکن کاخ حضور مییافت و اظهارات آنان را میشنید .
پس از تسخیر شهر توسط اعراب، سلمان پارسی، به فرمانداری این شهر توسط عمر بن الخطاب برگزیده شد. از آنجا که تیسفون پایتخت بزرگترین امپراتوری آن دوران بود، ثروت فراوانی در آن گرد آمده بود، به همین روی انتقال غنایم چند ماه به طول انجامید. بعدها یعنی در دوره عباسیان شهر تخریب و از قطعات کاخها و ساختمانهای شهر در ساخت شهر جدیدی در همان نزدیکی بنام بغداد استفاده شد.
وقتی اعراب بر تیسفون دست پیدا کردند، پس از این که پردهٔ جواهرنشان و قالی زربفت آن را به عنوان غنیمت قطعه قطعه کرده میان سربازان قسمت کردند به مصالح ساختمانی آن نیز چشم دوختند. نخستین خلفای عباسی پس از این که قطعات بزرگ سنگ مرمری را که نمای خارجی بنا را میپوشاند برای برپا کردن کاخهای جدیدشان از آن جا به مکانهای دیگری انتقال دادند، دستور دادند که از آجرهای آن نیز استفاده شود، ولی پس از چندی متوجه شدند که این کار خود شامل مخارج زیادی است و از آن منصرف گردیدند.
سعد بن ابی وقاص و پیروزی وی بر مدائن
پس از پیروزی (مسلمانان) در جنگ قادسیه، زمینهای حاصلخیز سواد (عراق) در برابر اعراب بیدفاع ماند. دو ماه بعد سعد به دستور خلیفه آهنگ مدائن و تیسفون، پایتخت پر آوازهٔ ساسانیان کرد. مدائن چنان که از نامش پیداست، گروهی شهرهای نزدیک به هم، از جمله تیسفون و سلوکیه بود که از عهد پارتیان وارث نقش بایتانی بابل بودهاست. در واقع مدائن از هفت شهر مجاور هم که در دو جانب دجله قرار داشتند تشکیل مییافت. گرد این شهرها را حصارهای بلند کشیده بودند و دروازهایی مقارن هم در آنها تعبیه کرده بودند. در جانب غربی دجله شهرهای ویهاردشیر (بهرسیر)، سلوکیه، درزیجان، ساباط و ماخوزه واقع بود و تیسفون، اسانبر، رومیه که ویه اندیو خسرو (بهتر از انطاکیه خسروان) نیز نام داشت، در کران شرقی رود قرار داشتند. پادشاه در کاخ سفید تیسفون اقامت میکرد، و ایوان مداین که پذیراییها و ضیافتها در آن جا برپا میشد در اسانبر واقع بود. پس از جنگ قادسیه، نخستین اقدام سعد حصار گرفتن بخشهای غربی این شهرها بودهاست.
نامعلوم
در برخی
روایات از درازی مدت محاصره سخن میرود، بر آن که اعراب در این مدت دو بار
خرمای تازه خوردند و دو بار قربان کردند. در این اثنا در مداین قحطی افتاد و
مردم شهر در تنگنای سختی درافتادند، چنان که سرانجام اهل ساباط به درخواست
صلح از اعراب آغاز کردند، و به قبول پرداخت جزیه تن دردادند. مردم ویهاردشیر
شهر را رها کردند و هنگامی که عربان به شهر درآمدند، در ویهاردشیر کاخ
سفید تیسفون از دور پدیدار بود و دیدار آن بانگ تکبیر از اعراب برآورد.
بهارگاه بود و دجله طغیان داشت. ایرانیان پلها را بریدند، اما با وجود
این، اعراب گذاری یافتند و آرام و دفعتاً از آب گذاره کردند. نگهبانان
تیسفون چون تازیان را نزدیک دروازههای شهر دیدند بانگ برآوردند که دیوان
آمدند.
نامعلوم (American Colony Photo Department)
پیش از درآمدن تازیان به مداین، یزدگرد سوم با برداشتن چند هزار تن از کسان و یاران و گنج و خواستهای که در خزاین خویش داشت، شهر را فرو گذاشته بود. خرهزاد فرخزاد، برادر رستم فرخزاد پس از زدوخوردی اندک و مأیوسانه، شهر را که یزدگرد بدو سپرده بود رها ساخت و به سوی کوههای زاگرس به حلوان که یزدگرد نیز بدان جا رفته بود گریخت. دروازههای تیسفون به روی اعراب گشوده گشت، و سربازان بدوی از دیدن غنایم بسیار که بنابر روایت بلاذری از فرشها، جامهها، جنگافزارها، گوهرها و مانند آن بود چشمشان خیره ماند. گویند که شمار سپاه سعد بن ابی وقاص در این هنگام به شصت هزار تن رسیده بود، و سپاهیان هر یک دوازده هزار درهم از غنایم سهم برداشتند. با آن که باید در پذیرفتن این ارقام جانب احتیاط نگه داشت، با این همه جای سخن نیست که بهرهٔ جنگجوی عرب از غنایم تیسفون بسیار بودهاست.
سعد چون به کاخ خسروان درآمد، به جای شکرانهٔ پیروزی هشت رکعت نماز گزارد و آیه کم ترکوا من جنات و عیون برخواند. او در کهندز تیسفون مسجدی برآورد و برای مدتی پایتخت چهارصد سالهٔ ساسانیان لشگرگاه این سپاهسالار مسلمانان بود.
نویسنده : اسدی راد