http://www.muscogeemoms.com/wp-content/uploads/2013/06/hobbit-visual-companion.png


از سری فیلمهای « ارباب حلقه ها » در تاریخ سینما به عنوان یکی از پیشگامان روایت فرم جدید داستان حماسی نام می برند و فکر می کنم که این لقب واقعا برازنده1 این سه گانه جذاب و دیدنی باشد. اولین قسمت از « ارباب حلقه ها » در سال 2001 به نمایش در آمد و سومین و آخرین آن هم در سال 2003 ، پایانی بی نظیر برای پیتر جکسون بود که با درو کردن جوایز اسکار ، توانست خداحافظی باشکوهی با این سه گانه خاطره انگیز داشته باشد. حال، نزدیک به 10 سال از اکران آخرین قسمت « ارباب حلقه ها » و جارو کردن جوایز اسکار توسط پیتر جکسون و عوامل فیلمش می گذرد و ما شاهد بازگشت مجدد وی به سینما با داستان « هابیت » هستیم که یک مقدمه برای « ارباب حلقه ها » به حساب می آید.

شاید بتوان گفت که پیتر جکسون بعد از به پایان رساندن « ارباب حلقه ها » هرگز نتوانست بار دیگر خوش بدرخشد و حتی پروژه بزرگ و جاه طلبانه « کینگ کنگ » که نقدهای مثبت و استقبال مناسب تماشاگران را به خود دید، نتوانست آنطور که انتظار می رفت، رضایت طرفداران پیتر جکسون را به همراه داشته باشد. در ادامه نیز جکسون به سراغ یک داستان فانتزی – درام به نام « استخوان های دوست داشتنی » رفت که این اثر به شدت متوسط بود و استقبال خوبی هم از آن به عمل نیامد. خیلی ها معتقد بودند که جنس کارگردانی پیتر جکسون متعلق به ساخت چنین آثاری نیست و بهتر هست به قلمرو خودش بازگردد و همینطور هم شد.

جکسون بعد از « استخوان های دوست داشتنی » به سراغ اقتباس کتاب « هابیت » به قلم تالکین رفت که پیش از آن ، با اقتباس داستان « ارباب حلقه ها » از وی، موفق به کسب اسکارهای متعدد و فتح گیشه ها شده بود. خبر ساخت « هابیت » موجی از اظهار نظرهای مثبت را در محافل عمومی به همراه داشت که همگی بر این نظر استوار بود که پیتر جکسون به ریشه خود بازگشته و با ساخت « هابیت »2 مشخصاٌ بار دیگر هوس دریافت مجسمه های اسکار را در سر می پروراند.

ساخت « هابیت » در نهایت آغاز شد و تا به انتهای مرحله فیلمبرداری نیز با حواشی بسیاری همراه بود که از جمله آنها تلف شدن تعداد زیادی حیوان در حین فیلمبرداری بود که صدای حامیان حقوق حیوانات را هم در آورد و آنها با برگزاری تجمعات مخالفت آمیز، خواستار توضیح سازندگان درباره این اتفاقات شدند. البته همانطور که انتظار می رفت، این اعتراضها در نهایت نادیده گرفته شد ( در پشت صحنه احتمالات توافق هایی صورت گرفت ) و پروژه عظیم « هابیت » در اولین قسمت خودش تحت عنوان « هابیت « یک سفر غیرمنتظره » به اکران عمومی درآمد و طرفدران « ارباب حلقه ها » این فرصت را پیدا کردند که فیلم محبوبشان را اینبار از زاویه ای دیگر و روایتی متفاوت مشاهده کنند.

« هابیت » داستان یک هابیت کوچک به نام بیلبو ( مارتین فریمن ) می باشد که به خوشی و خرمی در سرزمین شایر، در حال گذران ایام می باشد. او در این مکان سبز و دوست داشتنی، زندگی آرامی دارد و به نظر می رسد که زندگی به کام باشد. اما وقتی که وی با یک جادوگر به نام گاندولف ( ایان مک کلن ) و سیزده کوتوله ملاقات می کند، مسیر زندگی راحتش دستخوش تغییراتی می شود. گاندولف و یارانش به رهبری یک جنگجوی قدرتمند به نام ثورین ( ریچارد آرمیتج ) ، در جستجوی بازپس گیری پادشاهی کوتوله ها هستند و برای اینکار می بایستی با یک اژدهای مهیب به نام اسماگ، مبارزه کنند.

اما در کمال تعجب، بیلبو که فردی ترسو می باشد، با این گروه همراه می شود و این بر خلاف خواسته اعضای گروه است که معتقدند او توانایی3 جنگجو بودن را ندارد. با اینحال گاندولف با اصرار بر اینکه او می تواند به گروه کمک کند، وی را با خود همراه می کند. این گروه در سفر با موجودات مختلفی از جمله اُرگ ها و غول ها و جن ها برخورد می کنند و البته بیبلو بزودی به موجودی به نام گالوم ( اندی سرکیس ) می رسد که...

« هابیت : یک سفر غیرمنتظره » ، روایتی شبیه به آنچه که در سری « ارباب حلقه ها » شاهدش بودیم، دارد اما نه با آن کیفیت و وسواسی که از پیتر جکسون انتظار می رفت. « ارباب حلقه ها » کتابی قطور بود که به راحتی می شد آن را تبدیل به چند فیلم سینمایی دنباله دار کرد و جزییات فراوانش را در بهترین فرم سینمایی، به مخاطب ارائه داد. اما کتاب « هابیت » به هیچوجه پتانسیل تبدیل شدن به یک اثر سه گانه را ندارد و از این رو متاسفانه « هابیت : یک سفر غیرمنتظره » در اواسط داستان، تا حدودی خسته کننده می شود. پیتر جکسون در ساخت « هابیت » تلاش کرده عناصر موفق سری « ارباب حلقه ها » را بار دیگر در این فیلم احیاء کند و مواردی را هم شخصاً به « هابیت » اضافه کرده، اما نتیجه کار کند بودن ریتم فیلم و ملال آور شدن آن در ادامه داستان بوده است.

البته مشخصاً کارگردانی عالی پیتر جکسون مخصوصاً در صحنه های بزرگ و عظیم، به اندازه کافی درخشان و چشم نواز است که ما را به یاد شاهکارش یعنی « ارباب حلقه ها » بیندازد ، اما عاملی که باعث می شود تماشاگر نتواند لذت کافی را از داستان « هابیت » ببرد، همان ریتم کند و اصرار بر سه گانه بودن این داستان است که ضربه ای اساسی بر پیکره فیلم وارد آورده و بیش از اندازه آن را کش دار کرده است. پیتر جکسون با اصرار عجیبی، حدود 40 دقیقه از مدت زمان ابتدایی فیلم را صرف شادی و پایکوبی کوتوله های داستان در خانه بیلبو کرده که هیچ دلیلی برای اختصاص دادن این مدت 4زمان به این موضوع وجود ندارد. این مشکل حتی زمانی که اعضای گروه به سمت هدف رهسپار می شوند نیز به چشم می خورد که تماشای طولانی مدت پیاده روی بازیگران فیلم، از جمله آن است. شاید بهتر می بود که داستان « هابیت » حداقل در دو قسمت روانه سینما می شد تا این ریتم کسل کننده ، تصویرسازی زیبا و جلوه های بصری فوق العاده فیلم را تحت تاثیر قرار ندهد.

« هابیت » البته مشکل دیگری هم در بخش تصویر دارد و آن نحوه فیلمبرداری اش می باشد. یکی از بحث ها های داغی که تا پیش از اکران « هابیت » در رسانه های مختلف مطرح بوده ، تکنیک تصویربرداری 48 فریم بر ثانیه بوده که پیتر جکسون تاکید شدیدی بر استفاده از آن داشت. جکسون در توضیح این تکنولوژی گفته بود که : « با استفاده از این تکنولوژی ، کیفیت تصاویر بالاتر می رود و ما شاهد صحنه های به مراتب طبیعی تری خواهیم بود که چشمها را آزار نخواهد داد» . اما آنچه که بر روی پرده سینماها نقش بسته، چیزی شبیه به مستندهای تلویزیونی است که حتی در هنگام دیالوگ گفتن شخصیت ها ، شبیه به ضبط ویدئوی پشت صحنه فیلم می شود! این فرم فیلمبرداری در لحظاتی ، باعث پرت شدن حواس تماشاگر و عدم تمرکز او بر تصویر می شود که اصلاً جالب نیست ( حداقل برای من نیست ) . با اینحال فیلمبرداری 48 فریمی، در سکانس هایی که در آن جلوه های ویژه خودنمایی می کنند، چشم نواز است چراکه ما شاهد کیفیت بهتر CGI هستیم که با لرزش کمتری در تصویر مواجعه می شوند. هیولاها و موجودات عجیب الخلقه ای که توسط کامپیوتر خلق شده اند، فکر می کنم برای اولین بار باشد که تا این حد شفاف و باورپذیر به تصویر کشیده شده اند و از این حیث، این تکنیک فیلمبرداری مزیت هایی هم داشته است. با اینحال هنوز معتقدم که در لحظات غیر کامپیوتری فیلم، مشکل فیلمبرداری 48 فریم بر ثانیه تا حد زیادی خودش را نشان می دهد به حدی که در لحظاتی تماشاگر را به یاد اجرای شوی زنده مجریان تلویزیونی می اندازد که اینبار با دیالوگ های شخصیت های داستان جایگزین شده است.5

با اینحال هرچقدر که این تصویربرداری 48 فریمی ( فکر می کنم نام خوبی برای این تکنیک باشد! ) باعث اذیت شدن تماشاگر می شود، اما بخش سه بعدی و تکنولوژی جدید بکار رفته در کیفیت صوت، عالی است. بخش سه بعدی « هابیت » همانطور که انتظار می رفت، عالی و بی نظیر است و بخصوص در صحنه های جنگ و شلوغ ، چشمها را به خود خیره می کند. تماشای دکورهای عظیم با رنگ بندی های تیره نیز به لطف تکنولوژی سه بعدی مناسبی که در این فیلم بکار گرفته شده، چشمها را آزار نمی دهد و در مجموع باید بگویم که بخش سه بعدی هابیت نمره کامل را دریافت می کند.

بخش صوتی « هابیت » نیز همانند بخش فیلمبرداری ، از یک تکنولوژی جدید بهره برده است که برخلاف اولی که چندان رضایت بخش نیست، این یکی به شدت عالی و هیجان انگیز است. سیستم میکس و صداگذاری جدیدی که تیم جلوه های صوتی از آن بهره گرفته اند، " اَتموس " نام دارد که گفته می شود قادر هست تا 128 صداهای مجزای مختلف را به گوش تماشاگر برساند و از این حیث یک انقلاب در عرصه صدا به حساب می آید. البته اعلام شده که اشتباهاتی هم در استفاده از این تکنولوژی در فیلم « هابیت » به کار رفته است که مهمترین آن اشتباه محاسباتی در خارج شدن صدا از بلندگو هست که فرضاً اگر فرد قرار گرفته در سمت چپ تصویر را مشاهده می کنید، شاید صدای او از سمت راست شنیده شود! با اینحال من معتقدم که این کیفیت صدا عالی است و مطمئناً بزودی در فیلمهای دیگر نیز از آن استفاده خواهد شد.

بازیگران « هابیت » که تقریباً همگی آنها همان بازیگران تیم 66« ارباب حلقه ها » هستند، کار خود را به خوبی انجام داده اند. بهترین بازیگر فیلم بدون شک اندی سرکیس است که در نقش گالوم، مانند سری « ارباب حلقه ها » بر پرده سینماها می درخشد. اندی سرکیس شاید یکی از بدشانس ترین بازیگران هالیوود باشد چراکه اغلب در نقشهایی حضور پیدا می کند که کل بدنش با جلوه های ویژه کامپیوتری تعویض شده است! سرکیس در « هابیت » ما را بار دیگر به محفلی می برد که سرآغاز آشنایی ما با او بود. او در قالب شخصیت گالوم، بار دیگر ظرافت بازی اش را به تصویر کشیده و حیف است که از او و بازی خیره کننده اش چشم برداریم. ایان مک کلن و مارتین فریمن در « هابیت » تصویری درام – کمدی از خودشان ترسیم کرده اند که در لحظاتی جواب داده و در لحظات دیگر نه، اما روی هم رفته قابل قبول است. ریچارد آرمیتج نیز در نقش ثورین، همان جنگجوی جدی و سلحشوری است که قرار است جای خالی " آراگون " را در « هابیت » پر کند. آرمیتج که بیشتر مدت زمان فیلم به او اختصاص یافته است، به خوبی در نقش این جنگجوی بی باک فرو رفته و تماشاگر پر توقع این فیلم، خیلی زود با او ارتباط برقرار می کند. دیگر بازیگران مطرح فیلم از جمله هوگو ویوینگ و کیت بلانشت، دقیقا فرم بازی شان در « ارباب حلقه ها » را به « هابیت » منتقل کرده اند که نتیجه اش همان، عالی بی نقص است.

« هابیت : یک سفر غیرمنتظره » علی رغم تمام مشکلاتی که دارد، از لحاظ بصری عالی است و ایراد چندانی نمی توان بر آن گرفت. شاید تنها مشکل فیلم که در مواردی مخاطب را آزار خواهد داد، سرعت 48 فریم بر ثانیه فیلمبرداری باشد که فاقد جذابیت لازم برای چنین فیلمی است. « هابیت » یک دستاورد عظیم از لحاظ تکنولوژی و یکی از بهترین های سال از لحاظ فنی است که چشم ها را به خود خیره می کند، اما از لحاظ روایت داستان و جذابیت داستانی، فاصله زیادی به شاهکار پیتر جکسون یعنی « ارباب حلقه ها » دارد. « هابیت » کش دار، خسته کننده و در برخی موارد حتی آزار دهنده از لحاظ چارچوب داستانی است و بهتر هست امیدواریم باشیم که این ریتم نامتوازن در قسمت های بعدی بهبود پیدا کند تا شاید فیلمی به مراتب یکدست تر را شاهد باشیم.


مووی مگ


سه احمق( 3Idiots)




http://www.8pic.ir/images/55397292215231980147.jpg



نقد و بررسی فیلم سه احمق


سه احمق عنوان فیلمی سینمایی ساخته راج کومار هیرانی محصول سال ۲۰۰۹ هند است که پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای هند است.

ستارگان : عامر خان ،کارینا کاپور ، آر مدهاوان ، شرمان جوشی ، اومی وایدا ، پاریکشیت شانی ، بومن ایرانی



این فیلم تمام رکورد های سابق سینمای هند رو متحول کرد. رکوردی بی سابقه در باکس آفیس ، پرفروش ترین فیلم در روز افتتاحیه سینمای هند ، پرفروشترین فیلم تعطیلات آخر هفته ، رکورد پرفرشترین فیلم سال قبل یعنی گجینی با 190 کرور خالص رو هم شکست و نهایتا پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای هند شد. در عرض ده روز از شروع اکران بیش از صد کرور فروش کرده! بیش از ده برابر بودجه اش فروش داشته و این یعنی موفقیتی فوق العاده که حالا حالاها امکان شکستش پیش نمیاد. در لیست 250 فیلم برتر IMDB قرار داره.


سه احمق تونست در بازار خارجی هم رکورددار باشه و پرفروش ترین فیلم بالیوودی در خارج هند لقب بگیره.این فیلم کمدی جوایز بسیاری رو کسب کرده از جمله 6 جایزه فیلم فیر از قبیل بهترین فیلم و بهترین کارگردانی و 10 جایزه در استار اسکرین آواردز و 16 جایزه در آیفا آواردز.
در ایالات متحده حدود 6.5 میلیون دلار فروش داشته ، 2.5 میلیون در بریتانیا ، یک میلیون دلار در استرالیا و بیش از سه میلیون دلار در کره ی جنوبی. غیر معمولترین رکورد مربوط به بازار آسیای شرقه اول اینکه طولانی ترین زمان اکران رو در تایوان داشته به مدت بیش از دو ماه و فروش بیش از ده میلیون TWD. در هنگ کنگ 22 میلیون HKDو در چین در عرض چهار روز 1.15 میلیون دلار و در عرض یک ماه بیش از 3 میلیون دلار فروش داشته.

برنامه هایی برای بازسازی این فیلم به چینی و نیز بازسازی در هالیوود و در ایالات متحده وجود داره و قراره باز هم به افتخارات این فیلم افزوده بشه. در هنگ کنگ استفن چو ستاره فیلمهایی چون فوتبال شائولین مسئولیت بازسازی این فیلمو برعهده گرفته و در ایالات متحده نیز چوپرا درحال مذاکره با سه استودیو مختلف هستش که هرسه اعلام آمادگی کردن ، همچنین یک استودیوی ایتالیایی نیز علاقه مند بازسازی این فیلم هستش و چوپرا هم مشغول بررسی این پیشنهاداست.


نقد:

سه احمق یکی از سرگرم کننده ترین و ساده ترین فیلمهایی بود که دیدم. این فیلم پیامی همراه خودش داره که بدون اینکه به حس شوخ طبعی داستان خللی وارد بشه اون رو بیان میکنه. داستانی از عشق ، دوستی، سیستم آموزشی معیوب و البته رقابت ناسالم.
درمورد دوستی این فیلم داستان سه دوست رو بیان میکنه که در هر شرایطی کنار هم هستن برای رفاه همدیگه از خود گذشتگی میکنن و تو گرفتاری هم همدیگه رو تنها نمیذارن. سه دوستی که دیگران به خاطر رفتار متفاوتشون اونها رو سه احمق خطاب میکنن اما درطول داستان متوجه میشیم راه و روشی که اونها در پیش گرفتن به مراتب بهتری از زندگی یه که خیلی از ما داریم باهاش سر میکنیم.

سه احمق برای کسانی که از سیستم آموزشی رقابتی و نمره سالار رنج میبرن بیشتر قابل درکه و دیالوگها برای ما ملموس تره. ما رانچو رو میبینیم که از اینکه به دانشگاه اومده چه لذتی میبره با چه ذوقی سرکلاسهاش حاضر میشه و درکنارش همکلاسی هایی رو میبینیم که صرفا برای نمره درس میخونن، دعا میکنن و نذر و نیازهایی که شاید خیلی از ماها آخر ترم های دانشگاه از این نذرو نیازها زیاد انجام دادیم. داستان خیلی دور از ذهن نیست به زبان ساده حرف بزرگی میزنه.

درسته فیلم کمدیه اما به شدت آموزنده ست. شروع داستانِ همراهی این سه تن ، شروع دانشگاه ست. سه هم اتاقی که هرکدوم از دنیایی متفاوت اومده. رانچوداس "رانچو" با گذشته ای نامعلوم و مکعب روبیکی که همیشه در دست داره، فرهان قریشی که از حرفاش اینطور برداشت میکنیم از ابتدا پدر و مادرش آینده ش رو تعیین کردن و او بخواست اونها برای تحصیل در رشته مهندسی اقدام کرده اما خودش به عکاسی علاقه داره و راجو پسری با خانواده ای به شدت فقیر که یکی از نکات مثبت فیلم اینه که هربار خونه ی راجو رو میبینیم برای نشون دادن وضعیت اسف بار اونها تصویر سیاه سفید میشه!D:

سه شخصیت متفاوت که برحسب تصادف با هم همراه میشن و ورود غیرمنتظره رانچو و از ابتدای فیلم مشخص میشه با آدم خاصی طرف هستیم که حتی برای یک دقیقه هم اجازه نمیده بهش زور بگن. به نکات ریزی هم دقت شده اینکه دوستان رانچو اونقدر به خوشگذرونی مشغول شدن و تحت تاثیر روش رانچو قرار گرفتن که به شدت افت تحصیلی داشتن و این یعنی برداشت اشتباه از رفتار و شیوه ی زندگی رانچو. ظاهرا فیلم قصد داره منظورش رو دقیق و واضح بگه : روش رانچو خوش گذرونی و یا بی خیالی نبود و این اهمیت داره. تلاش او برای دوری از" رقابتهای بی دلیل ، استرسهای فراوان برای نمره گرفتن و بی علاقه گی به رشته تحصیلی" همه و همه از دلایل موفقیت او بود.


فیلم سعی داره بگه سیستم آموزشی مشکل داره چیزی که ما در حرفهای رانچو به مدیر مستبد دانشگاه میبینیم همه برای نمره گرفتن اومدن ، برای نمره گرفتن مغزشون چندین سال فشار زیادی رو متحمل میشه و خیلی ها دووم نمیارن و اقدام به خودکشی میکنن. در پرداخت به شخصیتها فیلم کم و کسری نذاشته در دانشگاه چهار شخصیت که بیشتر مطرح هستند سه احمق هستند و البته در کنار اونها شخصیت چاتور نمونه بارز یه دانشجوی زرنگ اما بی سواد! درس رو یاد نمیگیره بلکه حفظ میکنه و خب داستان فیلم میخواد تصویر روشنی از آینده ی این افراد به ما نشون بده و انتخاب رو به عهده ی خودمون گذاشته.


بعضی اتفاقا واقعا در دنیای واقعی اینطور قابل حل نیست گاهی واقعا تصور میکنی باید کمی بی عقل باشی و یا در سرزمینی ناشناخته باشی! تا این اتفاقا رو قبول کنی مثل سکانس به دنیا اومدن بچه که فوق العاده بود. یکی از جالبترین قسمتهای فیلم بود که فوق العاده هم خنده دار بود مخصوصا وقتی همه با هم میگفتن All is well ! و خب فیلم این فضا ی همراهی رو برات ایجاد میکنه!


اوایل فیلم بعد از گذشت چند دقیقه به این فکر کردم که این فیلم بازیگر زن نداره؟! چون شوخی هاشون مربوط به خوابگاه پسرونه بود و خب روند داستان هم اینطور بود اما با ورود کارینا در نقش " پیا " فضای فیلم کاملا تغییر کرد یه جورایی رنگی تر شد. کارینا کاپور سه فیلم با سه خان بالیوود بازی کرد و این سه فیلم در کارنامه هنری ش نظر من رو به شخصه درموردش تغییر داد. بازی او در این سه فیلم ( بادیگارد، سه احمق، راوان) کاملا با کارهای قبلی ش متفاوت بود و پیشرفت چشمگیری داشت. کارینا کاپور در حال حاضر گرون قیمت ترین بازیگر زن بالیووده و خب با دیدن این فیلم و همینطور فیلم بادیگارد متوجه میشین رسیدن به این جایگاه حقشه.

امیر خان مثل همیشه عالی ، واقعا عالی بازی میکنه و از پس هر نقشی برمیاد باورکردن نقشش با وجود سنی که هنگام بازی این فیلم داشت واقعا دور از ذهنه اما با دیدن فیلم کوچکترین نقصی در بازی ش نمیبینی برای مثال به سکانسی اشاره میکنم که مدیر " ویروس" دست رانچو رو گرفته و به سر کلاس میبره تا به اساتید و دانشجوها آموزش بده.


مادهاون و شرمن جوشی در کنار بازیگری چون امیر خان قرار گرفتن و انصافا در نقشهاشون موفق عمل کردن خصوصا شرمن جوشی بازی کم نقصی رو ارائه داد. و درکنار اینها یکی از بهترین های گروه بومن ایرانی " ویروس" بود. بومن ایرانی رو در نقشهای کمدی زیادی دیدیم اما در نقش منفی! خیلی خوب بازی کرد و خیلی خوب از عهده اش براومد شیوه ی خاص حرف زدنش، راه رفتنش و حرکات او همگی احتیاج به تمرین زیادی داشتن و بومن نهایتا بازی قابل قبولی از خودش به نمایش گذاشت. و نهایتا اومی وادیا " چاتور" تمام شهرتش رو مدیون بازی خوبش در سه احمقه. طنز ها و قسمتهای کمدی مربوط به او واقعا خنده داره و نشان از توانایی های او در نقش کمدی داره. و البته کمی جسارت برای بازی در نقشی با این نوع عامیانه شوخی ها.

موسیقی فیلم هم نکات مثبت فیلم رو تکمیل کرد. یه فیلم شاد و مفرح با موسیقی عالی. آهنگهای شادی مثل زوبی دوبی و All is well در فیلمهای هندی و تولیدات بالیوود کم نظیر بودن چه از نظر اجرا و چه از نظر ترانه و همینطور دکور های قشنگ ترانه ی زوبی دوبی، کاملا با فضای فیلم هم خونی داشت و شاید در آهنگی مثل All is well بار معنایی هم داشت این آهنگ در قسمتی از فیلم قرار داره کهیه جورایی مرز بین امید و ناامیدیه قبل از شروع آهنگ تصویری از امیدواری در ذهن بیننده تجسم میشه و پایان آهنگ و تصویر به دار آویخته شدن و خودکشی شوک غیر قابل تصوری به بیننده وارد میکنه. البته نمیشه از موسیقی و ترانه ی زیبای بهتی هوا سا تا ووه " ترانه آغازین مربوط به سفر راجو و فرهان برای پیدا کردن رانچو" هم که جوایزی رو بدست آورده گذشت در ابتدای فیلم هیچی درمورد رانچو نمیدونیم فقط میدونیم دو نفر دارن دنبال دوست مشترکشون میگردن و این ترانه درمورد رانچو توصیفاتی رو به ما ارایه میکنه تا پیش زمینه ای درمورد این شخصیت خاص داشته باشیم.


در کل فیلم خوبی بود و البته بخاطر رکوردی که در فروش داره یکی از ماندگارترین های بالیووده. داستانی از غم و غصه های زندگی عادی و روزمره ای که خیلی از ما باهاشون دست به گریبانیم اما نمیدونیم راه ساده ای هم برای بهتر زندگی کردن و مواجه با سختی ها وجود داره. امیدها و ناامیدی هایی که مرز بینشون شاید به اندازه یه آهنگه!


مراحل ساخت فیلم:

فیلمبرداری در 28 ژوئن 2008 شروع شد. این فیلم در دهلی ، بنگلور ، بمبئی ، لاداک ، شیملا و چایل فیلمبرداری شده.امیر و سایر بازیگران کارشون رو از اوایل سپتامبر شروع کردن و برنامه ریزی این بود که تا دسامبر فیلمبرداری تموم شه. اولین صحنه ای که فیلمبرداری شد سکانس مربوط به پرواز هواپیما بود که مادهاون در اون بازی میکرد. امیر و کارینا به مدت بیست روز از بمبئی به لاداک رفتن ، و قسمت دوم فیلمبرداری نیز حدود 33 روز فیلمبرداری در بنگلور بود. یک صحنه از فیلم هم در انستیتو تکنولوژی بمبئی فیلمبرداری شده.


قبل از اکران فیلم راج کومار هیرانی در مورد این فیلم و ارتباطش با رمان 5Point Someone گفته بود وقتی این رمان رو خونده تصمیم گرفته فیلمی ازش بسازه اما از اونجایی که برای ساخت فیلم نیاز به فیلمنامه داشته شروع به نوشتن میکنه و اینجاست که داستان تغییر میکنه. فیلم بسیار با کتاب تفاوت داره و راج کومار هیرانی با این وجود با چتان نویسنده کتاب تماس میگیره و فیلمنامه رو براش میفرسته و میگه و اگر دوستش نداری ساخت فیلم رو متوقف میکنم. اما چتان از فیلمنامه استقبال میکنه و قراردادی با راج کومار هیرانی امضا میکنه و حقوق ساخت فیلم رو به اونها میفروشه و جالبه خودش هم یه بعد از اکران فیلم میگه داستان فیلم با رمان او بسیار تفاوت داره اما فیلم روح داستان رمان او رو حفظ کرده، اما با کتاب فرق داره. تا اینکه پس از مدتی شاید بخاطر فروش بیش از حد فیلم چتان زیر حرفاش میزنه و میگه سازندگان فیلم گمراهش کردن.


او گفته اونها به من گفتن فقط 2-5 درصد فیلم از روی کتاب اوست اما بعد از دیدن فیلم متوجه شده 70 درصدش مربوط به کتابش بوده و سازندگان حقوق او رو رعایت نکردن. او همچنین اعلام کرده این مسئله تحت هیچ شرایطی ربطی به امیر خان و بازیگران نداره او گفته بود خودش هم یکی از طرفداران امیر هستش و موفقیت فیلم رو زیرسوال نمیبره اما حقوقش رو میخواد و همین مسئله جنجالی راه انداخت که چوپرا در برنامه زنده تلویزیونی بعد از عذرخواهی از بینندگان خطاب به چتان گفت ساکت شو و این مزخرفات رو تمومش کن! ما رسما حقوق این فیلم رو خریدیم و تو با مشورت وکیلت امضاش کردی. البته بعدها چتان عذرخواهی کرد و گفت هیچ حقی غیر از آنچه در قرارداد داشته بهش تعلق نمیگیره و بحث تموم شد.


نظر منتقدین:

سوبهاش جا منتقد فیلم و نویسنده معتقده این فیلم با وجود نقص ها و ضعفهایی که داره کاملا اثر گذار و الهام بخش بوده. او معتقده این مسئله که در مناطق مختلفی از دنیا از جمله هند سالانه افراد زیادی بخاطر ناامیدی و ضعف درسی و اقدام به خودکشی میکنند و شاید سینما بتونه جون این افراد رو نجات بده و به اونها امیدی تازه ببخشه. این فیلم سعی داره بگه در جهنم هم میتوان زندگی کرد و شاید با دیدن این فیلم متوجه بشین زندگی ارزش زندگی کردن رو داره.


منتقد مجله ی هند امروز نیز با اشاره به داستان این فیلم میگوید :" این فیلم داستانی دوست داشتنی در مورد انسانی ست که میخواهد یاد بگیرد. مثل یک افسانه به ما میگه قلب حامل پیامی رمزگونه است و به طور رایگان این رمز رو دراختیار ما میذاره.(اشاره به (All is well"
لس آنجلس تایمز هم نوشت دستاورد های این فیلم بیشتر از جلسات تفسیرهای اجتماعی ست که برای دانش آموزان گذاشته میشود. و در نظرسنجی های مختلف رسانه های خارجی از جمله ایالات متحده ، کره و یا چین هم رتبه های 9.2 و 9.4 و 9.1 از 10 رو بدست آورده با حدود بیش از بیست هزار رای دهنده در ایالات متحده و نیز 250 هزار رای دهنده در رای گیری های آسیایی.

نکاتی در مورد فیلم:

1- امیر خان برای این فیلم رژیم سفت و سختی داشته حتی کیک تولدش رو هم نخورده تا بتونه تو چهل و ... سالگی نقش یه دانشجوی 18-19 ساله رو بازی کنه.

2- دیالوگی که رانچو ( امیر خان ) در فیلم درمورد نامزد کارینا میگه که مهندسی خونده اونوقت رفته تو بانک کار میکنه خب چرا اصلا مهندسی خونده؟ در اصل همون چیزیست که برای چتان باگات نویسنده ی کتاب Five point someone که بخشهایی از نکات عنوان شده در فیلم از این کتاب است اتفاق افتاده. او در رشته مهندسی IT فارغ التحصیل شده بعد از اون مدریت خونده و نهایتا بانکدار شده.

3- کالج و صحنه های مربوط به خوابگاه در موسسه مدریت بنگلور فیلمبرداری شده. و جالبه بدونین قسمتهای مربوط به روز اول خوابگاه پسرانه و اتفاقات مربوط به ترم اولی ها تو خوابگاه دخترانه این دانشگاه فیلمبرداری شده و خیلی از بازیگرا در این مورد مشکل داشتن( مهر خوردن) چون مسئولان خوابگاه رو تخلیه نکرده بودن و اونها مجبور بودن این صحنه ها رو جلوی دانشجویان دختر انجام بدنD: در پشت صحنه فیلم هم در این مورد بحث میشه و میبینیم واقعا خوابگاه پر از جمعیت بوده!

نقد فیلم ۳ احمق/3Idiots/منتقد:نغمه